انالله و انااليه راجعون
شنبه 13 خرداد 1391 پدربزرگ نازنينم(پدر پدري) رحلت نمودند. يادش بخير خدا بيامرز عجيب پيرمردي بود. طرفدار سرسخت طب سنتي و مخالف شديد پزشك و طب جديد. دفترچه بيمه اش به جز اين اواخر كه براي بيماري اش بود، تمام برگه هايش سفيد تاريخ اعتبار تموم ميشد....
در عيد نوروز 91 كه براي عيادت و ديدنش به گناباد رفته بوديم. دفعه اولي بود كه (حسناجان 4 ماهه اولين نبيره خاندان) رو مي ديد اطرافيان رو دعوا ميكرد كه چرا اينهمه بچه رو دستمالي مي كنيد و از اين بغل به اون بغل، بزاريد بچه براي خودش راحت باشه و پروبال بگيره. اين حرفش كه بزاريد بچه روي زمين راحت باشه و براي خودش پروبال بگيره هميشه تو گوشمه.
خدا بيامرز با وود اينكه مريض بود و حال و توان نداشت وقتي ميديد نزديكان و فاميل حساجان رو خيلي بغل مي كنند و نميزارند براي خودش راحت باشه همه (كوچك و بزرگ) رو دعوا ميكرد كه اينقدر بچه رو دستمالي نكنيد بزاريد راحت باشه....